از مشخصات یک سازمان سالم آن است که سلامت جسمانی و روانشناختی کارکنان آن به همان اندازه مورد توجه و علاقۀ مدیریت سازمان قرار گیرد که تولید و دستاورد آنان مورد تأکید قرار گرفته است. در یک جامعۀ سالم، مسئولیت سازمانهای تولیدی منحصر به تولید هرچه بیشتر کالاها و خدمات سودآور نیست و رهبران سازمانها در این جوامع میدانند که تولید بیشتر، نتیجه و محصول مدیریت اثربخش است و مدیریت اثربخش نیز بدون توجه و اعتقاد نسبت به سلامت روانی و جسمانی کارکنان، حاصل نمیشود.
جامعهای را در نظر بگیرید که هرچند مدیران سازمانهای آن با اتخاذ شیوههای گوناگون و با فراموش کردن ابعاد انسانی محیط کار، به سطح تولید مورد نظر خود رسیدهاند؛ اما کارکنان این سازمانها، عصبی، ناراضی، پرخاشگر، بدبین و در انتظار فرصتی هستند تا پریشانیهای روانی خود را با کمکاری، ترور شخصیت یکدیگر، غیبت، شایعه پراکنی و ایجاد سوانح و حوادث در کار، نشان دهند. در این صورت، آیا میتوان چنین جامعهای را سالم یا موفق دانست؟ شکی وجود ندارد که پاسخ به این سؤال منفی است.
پس اگر این اعتقاد را مطرح میسازیم که یکی از وظایف هر مدیر لایق، دوراندیش و کاردان، تأمین بهداشت روانی کارکنان در سازمان میباشد، سخنی دور از انتظار نگفتهایم. درست آن است که مدیران سازمانها به این وظیفه، با احساس مسئولیت و تعمق بیشتری توجه کنند و علاقۀ خود را نسبت به فراگیری مفاهیم اولیۀ آن و کاربرد اصول و مفاهیم بهداشت روانی در محیط کار، نشان دهند. بهداشت روانی در محیط کار، یعنی، مقاومت در مقابل پیدایش پریشانیهای روانی و اختلالهای رفتاری در کارکنان سازمان(به دلیل عوامل بیماریزا در محیط کار) و سالمسازی محیط و فضای روانی کار به نحوی که هدفهای چندگانه زیر تأمین شود:
۱. هیچ یک از کارکنان به دلیل عوامل مزاحم، غیرانسانی و بیماریزا در سازمان، گرفتار اختلال روانی نشود. عواملی نظیر مدیریت ناکارآمد، حاکم بودن بایستهسالاری به جای شایستهسالاری، پرخاشگری بعضی از مدیران یا کارکنان و عوامل بسیار دیگر، میتوانند موجب گسترش پریشانی روانی در سازمان شوند.
۲. هریک از کارکنان از اینکه در سازمان محل کار خود به فعالیت اشتغال دارد، احساس رضایت کند و علاقهمند به ادامۀ کار در آن سازمان باشد.
۳. هر یک از کارکنان سازمان نسبت به خود، نسبت به رؤسا، مرئوسان و همگنان خود و به طور کلی نسبت به جایگاه خود در سازمان، احساس مثبتی داشته باشد.
۴. همۀ کارکنان سازمان قادر به ایجاد روابط مطلوب با محیط کار و عوامل موجود در آن باشند، روابط انسانی مناسب در سازمان برقرار باشد.
۵. علیرغم مشکلاتی که کارکنان در داخل خانواده و نیز در سازمان محل کار خود دارند، احساس خوشبختی کنند و از اینکه عضوی از آن سازمان هستند، راضی و خشنود باشند.
منبع: روانشناسی صنعتی و سازمانی تألیف دکتر محمود ساعتچی
نظرات کاربران
اولین نفری باشید که نظر می دهید